پاگشای جاری

پرنسا جانم طرز تهیه قیمه نثار،«نسا» به روش سحر نکته این غذا عطرش و باید ادویه هاش رعایت بشه و فوق العاده تازه و اصل باشه.وگرنه بسیار سادس،پیازم هر چه بیشتر بهتر. ابتدا پیاز ریز خرد کرده یا رنده می کنیم و با روغن تفت می دیم در حد طلایی شدن بعد ی کم زرچوبه و فلفل  می زنیم و گوشتمون بهش اضافه می کنیم گوشت در اندازه متوسط«کمی بزرگتر از خورشتی»ترجیحا گوسفندی و تازه کمی که تفت دادیم ی کم رب می زنیم و تفت می دیدم و  دارچین هم اضافه میکنیم و آب می ریزم تا گوشت ها بپزه اب به اندازه ای بریزیدکه که مجبورنشین بعدا دوباره اضافه کنین.شعله.کم کنید و بزارید به خوبی بپزه.عزیزم بعد چندساعت که گوشت پخت و خورشت غلیظ شد یک ساعت قبل. سرو زعفرون دم.کرده و پودر هل و گلاب دو اتیشه اضافه کنید.لازم به ذکر دارچین زیاد خورشت تیره می کنه می تونید اولش زیاد نرنید . خورشت آماده است برای روی برنجم باید خلال پسته و بادوم و زرشک با کره تفت بدین و روی برنج بریزین به همراه زعفرون. **نکته:بعضی دوستان پوست پرتقال می ریزن که من دوست ندارم. **نکته:با گوشت گوساله هم می شه پخت **نکته:بعضی دوستان شکرم به زرشک می زنن که من دوست ندارم. در نهایت عطر غذامحشره و نشون دهنده عاالی بودنش. بپزید و بخورید نوش جان. ++این غذا اصیل و سنتی و مجلسی قزوین و تو مهمونی ها و مراسما سرو می شه. پاگشای جاری...

سلام ی سوال توخونه همسرانتون چی صدامی کنید؟اگه همسر ندارین پارتنرتون راستش بگیداااا منم می گم به خصوص در مواقع لوسانه بودت ویا حتی دوران نامزدی و دوستی چی صدامی کردین من هر دوران ی چی می گفتم. +++دوران دوستی روم به دیوارمی گفتم پیشی جونم دوران نامزدی عشق من_ عزیزم_و عشق جااان. بعد ازدواجم معمولا بوسی صداش می کنم انقدی که بیرون خونه جلو خواهرزاده هام و خواهرم سوتی دادم و بلند گفتم بوسی بوسی و آبروی خویشتن برده ام پاگشای جاری...

من و سعید کلا ادمای پررویی نیستیم آزارمان به کسی نمی رسه و بهتربگم تقریبا باهیچکس کارنداریم،همیشه هم سعی داریم به کسی آسیب نرسونیم چندین ماه یا بهتربگم سال که دچاری مسئله شدیم،ما توی خونه چهارطبقه زندگی می کنیم و طبقه دوم هستیم به جز ماهمه طبقات فرزندای کوچیک دارن،طبقه بالای ما ی دختر دوساله نیم داره که از وقتی راه رفتن یادگرفته و وسیله پرت کردن آسایش ازما گرفته می گم پرت کردن چون دقیقا انگار صدای پرت شدن اشیا می یاد ب گوشمون و بعدم هل دادن صندلی و صدای قیژژ...چندماه سعید بهم می گه خواهشا تذکربده، حداقل ده شب به بعد صداهاکمتربشه،سعیدم حساس و خوابشم سبک راستش من چون خواهرزاد و برادرزاده زیاد دارم درک می کنم،همش می گم سعید بچه اس گناه داره بزاربازی کنه اما گاهی خودمم به ستوه می یام«امیدوارم املاش درست باشه» خلاصه دیگه امروز تصمیم دارم حتما برم و باهاشون حرف بزنم،با اینکه روم نمی شه اما باید این اخلاقم کناربزنم مدام باخودم می گم فرداروزی قرار مادر فرزندی بشی که به قوی بودنت نیازداره اونوقت تو روت نمی شه بعد یک سال سروصدا ی تذکربدی؟؟؟؟البته قبل فرزندم ینا سروصدا زیاد داشتن طوری که من چندبارفکرکردم اسباب کشی دارن!نظرشما چی؟ نمی دونم.چی می خوام بگم اما حتما امروز می رم،راستش بدم نمی اومد تو حیاطی جایی ببینمشون بگم اما ایشون بیرون نمی رن معمولا پس مجبورم برم جلو درشون،از این بگذریم دارم س پاگشای جاری...

دوشنبه است و طبق معمول تو راه برگشت از تهران

روزای سخت و شیرین دارم تجربه می کنم سخت چون زمانم کم و کارم زیاد شیرین چون به ته اش که فکر می کنم دلم آب می شه برای رسیدنش. استرس همراه با هیجان.

توکل برخدا دارم تلاشم می کنم پایان نامه توی مهلت تعیین شده جمع اش کنم. دلیل کمرنگ شدنم همینه

آاااا خدااا می شه تموم بشه بیام با شادی از روز دفاع و اتفاقای خوبش تعریف کنم و بگم؟!!!!انشاالله که بشه

التماس دعا و انرژی مثبت عزیزان

پاگشای جاری...

خدایا شکرتخدایاشکرت خدایاشکرت سلاااام  بچه ها استاد راهنمام امضاکرد  برگه پایان  نامه،البته تغییرات ممکن رخ بده تو پایان نامه، اما درکل من امضاهام گرفتم توکل برخدا انشاالله به زودی بیام از روز دفاع که عااالی برگزارشده بگم براتون  اگه بدونید چقدر این روزا سرم شلوغ بود دیشب تا سه بیداربودم .راستی عکسامونم از اتلیه گرفتیم خیلی قشنگ شده همون لباس قرمز جیغ که گفتم،عقد پسرعمو. راستی دیروز تمرینات شکر گزاری کردم حس خوبی بود عاالی بود  پیشنهاد می کنم اگه انحام ندادید انجام بدین. من برم دیگه بااجازه پاگشای جاری...